کد مطلب:155185 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

تشکیل حکومت دینی به جای حکومت غیر دین
از دیگر نكاتی كه امام راحل و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در بیانات خود بدان اشاره كرده اند، انگیزه تشكیل حكومت است. امام «ره» چنین آورده است.

- او (امام حسین (ع) مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت كند به بیعت تا حكومت اسلامی تشكیل دهد و این حكومت فاسد را از بین ببرد. (صحیفه نور، ج 1، ص 174).

- ایشان متوجه بوده است كه چه دارد میكند... بلكه آمده بود حكومت هم میخواست بگیرد. اصلا برای این معنا آمده بود و این یك فخری است و آنهایی كه خیال میكنند كه حضرت سیدالشهدا برای حكومت نیامد، خیر، اینها برای حكومت آمدند. برای اینكه باید حكومت دست مثل سیدالشهدا باشد. مثل كسانی كه شیعه سیدالشهدا هستند، باشد. اصل قیام انبیا از اول تا آخر این بوده است. (صحیفه نور، ج 20، ص 190).

اساسا لازمه امر به معروف و نهی از منكر و اصلاح جامعه و برقراری عدالت اجتماعی و مبارزه وسیع و همه جانبه با مفاسد اجتماعی و سنتها و باورهای جاهلی و انحرافات و... دستیابی به قدرت است. [1] .

انحراف نظام اموی از علل مهم قیام امام (ع) است. امام (ع) میخواست حاكمیت موجود را نفی كند و بساط بنی امیه را درهم پیچد و حكومت اسلامی برقرار سازد به عبارت دیگر هم مشروعیت حكومت وقت زیر سؤال بود و هم كار آمدی آن؛ لذا می بینیم كه امام (ع) در تقابل با نظام سیاسی حاكم بیعت نمیكند چرا كه بیعت به مثابه تأیید حكومت ضد دینی یزید و قانونی بودن و مشروعیت بخشیدن بدان و صحه گذاردن بر مفاسد و ظلمهای رایج و كارآمدی نظام و در نتیجه ضربه به اسلام و كیان دین بود. امام راحل «ره» میفرمایند: «پس از رحلت رسول اكرم (ص) معاندین و بنی امیه لعنهم الله اساس حكومت را دگرگون كردند. برنامه حكومتشان بیشترش با برنامه اسلام مغایرت داشت... رژیم حكومت كاملا وارونه و سلطنتی شد... شرع و حق حكم میكند كه باید نگذاریم وضع حكومتها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا كند.» [2] .

در سخنان حضرت سیدالشهدا خطاب به ولید بن عتبه استاندار مدینه چنین میخوانیم: «ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و نزول رحمت خدا هستیم. اسلام با ما آغاز و با ما نیز ختم خواهد شد. یزید مردی است شرابخوار و كشنده افراد بیگناه و آشكار كننده فسق و فجور. شخصی چون من با فردی چون او بیعت نمیكند. آینده را نظاره كر باشیم تا ببینیم كدامیك از ما به خلافت و حكومت و بیعت امت اسلامی شایسته تر است.» [3] .

امام (ع) با شمردن صفات آشكار خاندان پیامبر و نیز ویژگیهای منفی یزید، كه عنوان خلیفه مسلمین را بر خود نهاده است، بیعت را رد و شایستگی خود را برای خلافت و عدم صلاحیت یزید را برای حكومت تصریح میكند. عبارت «مثلی لا یبایع مثله» حاوی نكات ظریفی است و وظیفه امثال امام حسین (ع) را در برابر امثال یزید بن معاویه در هر عصر و نسلی بیان می كند. نیز امام در سخنان دیگری خطاب به مروان حكم با استناد به حدیثی از حضرت رسول (ص)، خلافت را بر آل ابوسفیان حرام میداند. [4] در نامه امام به مردم بصره باتوضیح در مورد خاندان پیامبر و شایستگی آنها به مقام خلافت و رهبری و اینكه سكوتشان به دلیل عدم ایجاد تفرقه میان امت اسلامی بوده است. آنها را دعوت به كتاب خدا و و سنت رسول می كند. [5] سكوت خاندان رسول (ص) در برابر غاصبان اولیه خلافت به دلیل جلوگیری از تفرقه و تشتت جامعه اسلامی بود. افزون بر اینكه در آن جامعه عدالت بطور نیم بند مراعات می شد. در نتیجه معصوم (ع)، سكوت را ترجیح میدهد و تنها انحرافات را گوشزد و اصلاح میكند. اما با رسیدن حكومت به بنی امیه انحراف شدید ایجاد شد و اسلام در خطر به فسق و فجور علنی گردید. در همین نامه است كه حضرت (ع) خطاب به مردم بصره مینویسد: «سنت رسول از بین رفته و بدعتها جای آن را گرفته است.» به تعبیر امام خمینی «ره» «اسم، اسم خلافت رسول الله و حكومت، حكومت اسلام، لكن محتوا بر خلاف، نه حكومت، حكومت اسلامی بود به حسب محتوا و نه حاكم، حاكم اسلامی» (صحیفه نور. ج 8 ص 44) اگر (اسلام) نسیان شده بود یك رژیم طاغوتی در خارج منعكس شده بود. معاویه و یزید یك رژیم اسلامی را، رژیم طاغوتی داشتند معرف میكردند. (همان. ص 70).

پس از دریافت نامه های مردم كوفه كه به قولی به دوازده هزار میرسید با فرستادن مسلم بن عقیل برای ارزیابی اوضاع كوفه، نامه ای نیز به مردم كوفه فرستاد كه در آن شرایط امام (ع) «العامل بالكتاب» «الاخذ بالقسط» «الدائن بالحق» و «الحابس نفسه علی ذات الله» می شمارد و می گوید: «به جانم سوگند، امام كسی است كه به كتاب خدا عمل كند و قسط و عدل پیشه سازد و پیروی از حق كند و وجودش را فدای فرمان الهی گرداند.» [6] .

امام (ع) در این نامه صریحا شرایط رهبری و پیشوایی را عامل بودن به كتاب و رعایت قسط و عدالت اجتماعی و دنباله روی حق و خلوص لله میداند. با توجه به وضعی كه مردم در یزید سراغ داشتند و شناختی كه از امام (ع) دارا بودند، انحصار آن ویژگیها را در امام میدیدند. گر چه به تعبیر فرزدق، دلشان با امام (ع) اما شمشیرشان علیه امام بود؛ به دیگر سخن قدرت اراده از آنها سلب شده بود. حركت امام (ع) ناظر به دستیابی به قدرت به عنوان ابزار اصلاح جامعه در ابعاد گوناگون و به دست آوردن حكومت است. كوفه، از آنجاكه یكی از مراكز عمده ارتش اسلام است و از سوی دیگر كوفیان، نامه های بسیار مبنی بر بیعت با او فرستاده اند و زمانی حكومت ظاهری پدر بزرگوارشان علی (ع) و مركزیت كشور اسلامی در همین شهر بوده است، اهمیتی استراتژیكی و سوق الجیشی دارد. پس برای این حركت انتخاب میشود. به تعبیر حضرت (ع) در جواب فرزدق، اگر پیشامدها بر طبق مراد حضرت باشد، سپاسگزار نعمتهای اوست و اگر نه، كسی كه تقوا بر دلش حاكم، و نیت او حق است، از مسیر صحیح خارج نشده است. [7] .

بردباری امام در مسیر كربلا، استواری در تصمیم، راه ندادن سستی و ضعف در عمل و قوت بخشیدن به یاران و همراهان از جمله مواردی است كه یك رهبر مصلح باید دارا باشد و حد اعلای آن را در امام (ع) نظاره گریم.

امام (ع) در مقابل سپاهیان حر، كه با او به نماز ایستاده بودند، اتمام حجتهایی كرد و اهل بیت را شایسته تر به ولایت و رهبری و حكومت معرفی كرد و بنی امیه را مدعیان به ناحق، حكومت كنندگان به زور و ستمگر و دشمن مردم نامید. [8] دو سال قبل از به هلاكت رسیدن معاویه در خطبه ای كه در منی در حضور جمع كثیری از مسلمانان از صحابه و تابعین ایراد كرد با شمردن فضایل أمیرالمؤمنین (ع) و خاندان عصمت و طهارت، انحراف مسلمانان را از مسیر صحیح ولایت و امامت و غفلت از وصایای حضرت رسول (ص) را گوشزد كرده است. [9] .

انحرافی كه بلافاصله پس از رحلت پیامبر با كنارگذاری اهل بیت آن حضرت از مناصب اجرایی و حكومت آغاز شد و رفته رفته به آنجا رسید كه پس از پنجاه سال نسبت به فرزند رسول خدا و خاندان و یاران ایشان اعمالی را مرتكب شدند كه حتی در عرب جاهلیت نیز سابقه نداشت و قلم از نوشتن و زبان از بیان آن شرمگین است. درد اینجاست كه ارتكاب آن اعمال «قربة الی الله» صورت گرفت. پشت سر امام (ع) نماز خواندند و بعد سر او و یارانش را برای رضای خدا بریدند و خاندانش را به اسارت بردند. چرا چنین شد؟ و چرا چنین كردند؟ ریشه های تاریخی آن از كجا آغاز میشود؟ این قبیل سؤالات پژوهش تارخی عمیقی را می طلبد كه از فرصت این نوشتار خارج است.

سخنان امام (ع) و قیام او برای احیای اندیشه امامت و ولایت بود. اندیشه ای كه بعد از رحلت پیامبر ختمی مرتبت به فراموشی سپرده شد و جامعه اسلامی با انحراف از حق، امام اصل را كنار گذاشته و موجبات انحراف مطلق در زمان آینده را فراهم آوردند. امام حسین (ع) در برابر این انحراف مطلق ایستاد و حكومت ضد دینی یزید را كه برای ریشه كنی دین و احیای ارزشها و سنتهای جاهلی دست به تلاش گسترده و وسیع زده بود، غیر قانونی اعلام كرد. برای انتقال قدرت به معدن اصلی آن و جایگزینی حكومت دینی به جای حكومت ضد دینی دست به قیام زد. قیامی كه سدی در برابر انحرافات رایج حكومت وقت و فسادهای شایع زمان و حركت سریع تخریبی و سیاستهای ضدی دینی بنی امیه، خاصه یزید است.


[1] براي نمونه آيه 80 سوره هود / آيه 41 سوره حج كه در اولي قدرت را وسيله منع از شر و در دومي برقراري امر به معروف ونهي از منكر را پس از به دست آوردن قدرت در زمين، از شرايط ذكر ميكند.

[2] نامه اي از امام. حضرت امام خميني ص 34 در حكومت بني اميه مباني اسلام كاملا مورد تهديد قرار گرفت و به آنها جلوه وارونه داده شد و در زمان يزيد به اوج خود رسيد. مدار خلافت اسلامي تبديل به سلطنتي جائرانه و غير ديني و بلكه ضد ديني شده بود. نفاقها كه تاكنون زير پرده پنهان بود برافتاد و خصومت امويان كيان اسلام و دين آشكار شد.

[3] انا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و مهبط الرحمة بنا فتح الله و بنا يختم و يزيد رجل شارب الخمر و قاتل النفس المحترمة معلن بالفسق و مثلي لا يبايع مثله و لكن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون اينا احق بالخلافة و البيعة، رك: سخنان حسين بن علي (ع) ص 11 به نقل از طبري ج 7 ص 216 -8 - كامل ابن اثير ج 3 ص 263 -4- ارشاد مفيد، ص 200 مثير الاحزان، ص 10 - مقتل خوارزمي، ص 182 - لهوف، ص 19.

[4] رك: پي نويس شماره 11.

[5] رك: پي نويس شماره 13.

[6] «فلعمري ماالامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علي ذات الله» رك: سخنان حسين بن علي (ع) ص 51 به نقل از طبري ج 7 ص 235 كامل ابن اثير ج 3 ص 267 - ارشاد مفيد ص 204 - مقتل خوارزمي ج 1 ص 195-6.

[7] رك: سخنان حسين بن علي (ع). ص 86 به نقل از انساب الاشراف ج 3 ص 164 - طبري ج 7 ص 278 -كامل بن اثير ج 3 - ص 276 ارشاد مفيد ص 218 - مقتل خوارزمي ج 1 ص 223 - البداية و النهاية ج 8 ض 166. امام از دو راهي سرنوشت ساز تاريخ سربلند بيرون آمد. حضرت در صورت عدم پاسخ مثبت دادن به نامه هاي كوفيان در مقابل تاريخ محكوم ميشد كه از فرصت به دست آمده استفاده ء لازم را نكرد. از سوي ديگر با پاسخ مثبت دادن به درخواست مردم كوفه وفرستادن سفرا و حركت به سوي آنان، علاوه بر اتمام حجت بر مردم، موجبات محكوميت آنان را در مقابل تاريخ فراهم آورد كه علي رغم نامه نگاريهاي فراوان و دعوت كردنها، با حسين (ع) آن كردند كه كردند. پدر بزرگوارشان علي (ع) نيز پس از هجوم جمعيت مسلمان به سوي او در پي قتل عثمان با اتمام حجت بر آنان حكومت بر آنان را پذيرفت. علي رغم اينكه كوتاهيهاي فراواني از ناحيه آنان ديده بود و ميديد.

[8] رك: سخنان حسين بن علي (ع) ص 116 به نقل از طبري ج 7 ص 297 -8 - كامل ابن اثير ج 3 ص 280 - ارشاد مفيد ص 224 - 5 - مقتل خوارزمي ص 231 -2.

[9] رك: پي نويس شماره 10.